35
خوب. سلام همايون جان ديشب با باباشي رفتند استخر . خيلي بهتون خوش گذشته بود و خيلي هم خسته شده بودي.اما آخر شب دوباره به بابا ميگفتي بريم استخر. منم با ماماني رفتم چادر مشكي كه بابايي از مكه برام آورده بود رو دادم دوختند كه اگه انشائ الله رفتيم مشهد بپوشم تو حرم. .ببينيم قسمت ميشه بريم مشهد مامانت . اونكه هميشه دوست داره ارديبهشت نوشتم و در 28/5/92 ويرايش كردم
نویسنده :
مامان زهره
12:08