همايونهمايون، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

همایون مامان و بابا

31

1391/7/17 12:40
نویسنده : مامان زهره
152 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز مامان.

اون روز بالابر جرثقیلت شکسته بود. می گفتی مامان جون شتسکه !!!!!!!!!!! خدا میدونه اینو چطوری تلفظ کردی کلمه اش که از این راحت تره . بعد به نوزاد کوچولوت ( عروسک نوزاد) میگفتی : نی نی قربونت بشم.

طلای مامان ! مامان قربونت بشه. طلا پسر. دو روز تب کردی برای دندونت اما خدارو شکر امروز خوب بودی و رفتی مهد جدیدت . مهد نشاط. اون شبم که تب داشتی مرتب بیدار میشدی و یه کمی گریه میکردی و نق نق  ولی بعدش که بغلت میکردم با هم می گفتیم و می خندیدیم انقدر که طلایی مامان جون. یه ژاکت دارم برات می بافم با تصویر یه کشتی .به نیمه رسیده. شاید تمام که شد عکسشو برات بذارم یکی پارسال برات بافتم  تیغ ماهی . همه ازش تعریف کردند . برا عید پوشیدی و بعدش غیب شد خدا میدونه کجاست.

همیشه سلامت باشی.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)