همايونهمايون، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

همایون مامان و بابا

25

خوب سلام عکس دومادی ات رو گذاشتم با یه گل .البته خودت گلی پسر عزیز مامان .بعضی مواقع به من میگی : عزیزم عزیز خودتی .قشنگ خودتی. ناناز خودتی.بازم بگم ؟ نزدیک دو سالگیت هست و من دارم فکر میکنم که میتونم در خونه جدیدمون برات تولد بگیرم یا تا اون موقع خونه تکمیل نمیشه . آخه بعد ساختش برا خرید کابینت و ... هم وقت میخوایم.البته یه ماه و سه روز مونده خدا کنه تکمیل بشه. میگی ساعت چیه؟ به جای ساعت چنده. پیشرفت روز به روزت آرزوی من و باباییه.گل مامان و بابا. ...
2 شهريور 1391

27

عزیز مادر همایون جان . دوسالگیت به سرعت برق و باد گذشت و تولدتو با خاله ها و مامانی به مدت یک دقیقه جشن گرفتیم آخه تو جابجایی اسباب و اثاثیه بودیم . طلا جون صاحبخونه که خونشو تخلیه کردیم حسابی حالمونو گرفت حتی پول یه لامپ ریخته رو که تا یه هفته پیشش سالم بود رو از ما گرفت اینجوری نباشی مامان .حتی وقتی مقداری از وسایلمون مونده بود در رو قفل میکرد که دیگه نریم اونجا . چطوری برات بگم که گفتنی نیست رفتار آدمهایی که برای دیگران ارزش قائل نیستند حالا میفهمم که چرا حتی عروسشون به اونا سر نمیزد فامیل که جای خود.اینجوری نباشی مامان جون.شعر شب که میشه رو قشنگ از من گوش میکنی تا چه روزی بشه ماشائ الله بهتر از من بخونی . شاید مهدتو عوض کنم با یه جا...
2 شهريور 1391

28

 سلام عسلی مامانی.  ات توتو توتولی.شعر اتل متله که اینجوری میخونی. عسل مامان به خداحافظم که دیگه میگی خلاسس. صدرا پسرخالتم به پنگوئن میگه پنگودنگ !!!!!! دندون آسیابت داره در میاد خیلی اذیتت میکنه.انشائ الله همیشه سالم باشی عزیزم . امروز تو سایت nanazia.ir یه خونه برات درست کردم.    همایون عزیز زندگی قافیه باران است من اگر پاییزم و درختان امیدم همه بی برگ شدند تو بهاری و به اندازه باران خدا زیبایی. دوست دارم بووووس. ...
19 تير 1391

26

سلام عزیز مامان. همایون جان بالاخره کارهای خونه داره به اتمام میرسه مثل کابینت و ... و ما میتونیم بریم خونه خودمون .آقا و خانم اسکندری صاحبخونه به قول خودت آقای اسنی بد نیستند ولی خونه خودمون یه چیز دیگه است . اصلا" طلاست و... طلای مامان برای اتاقت موکت قرمز یا همون فرش قرمز پهن کردم برای قدوم کوچولوت عزیزم.طلا شعر بابا زنجیربافو بدون کمک تقریبا" میخونی و بالون میاد چ چ ( با فتح چ)رو میخونی. و اینکه عروسک من چشاباباکن خیلی بامزه میگی طلا.بعدشم اتل متل تا اونجایی که دور کلاه دختر قرمزیه.فدای تو مامانت ...
13 تير 1391

17

آفرین پسرم. انقدر قشنگ صلوات میگی اینجوری: الله صل الله وآل ... یا این یکی : رو کف دست کوچولوت انگشت سبابه اون یکی رو میذاری و میگی کلاگ پل ( کلاغ پر خودمون) . شیرین مامان ! تا حالا بچه ای رو ندیدم ه قبل از یک سالگیش تا سه بشماره . خوبشایدمهست تو بچه ها من ندیدم .داری سعی میکنی یه حرفایی بزنی اولش زبونتو میاری بیرون اون روز عمه مژگان میگفت زبونت بزرگ شده یا دهنت کوچیک.؟!!! اگه گفتی این چیه ؟ دیگه دوسش نداری . آفرین . پستونکه!!!! شاید ٨ ماه بیشتر نخوردی. آحرین دیگه آخه ماشاالله بزرگ شدی. ...
28 ارديبهشت 1391

24

سلام همایون مامان . در سال جدید اول با رنگ سبز برات مینویسم . با باباشی داریم تعداد لغاتی که میگی رو تا دو سالگیت یعنی حدودا" تا دو ماه دیگه جمع میکنیم ببینیم چندتا لغت را میگی تا حالا فکر کنم 150 تا رو داری .عمو زنجیربافم رو که برای مامان میخونی قربونت بشم .گلم خونمون داره کم کم آماده میشه کمی پول میخواد تا تمام بشه ولی بالاخره انشائ الله جور میشه همونجوری که ماماس(به نماز میگی) میخونی اونم با چادر نماز من ! دعا کن زود تموم بشه . پریروز رفتیم زنجان موزه رختشویخانه را ببینیم خیلی بارون می اومد ولی خوش گذشت. دوستت دارم بلبل مامان . ...
9 ارديبهشت 1391

23

سلام عزیز مامان امروز ٢٧ اسفند ١٣٩٠ است و مامان داره برات مینویسه از لحظه های زندگیت تا وقتی بزرگ شدی این وب رو بهت بسپاره هم خاطراتت رو بخونی و هم بهش اضافه کنی از لحظه های انشاء الله موفقیت هات .(   آن روز كه در نگاهت بهار جوانی موج ميزند٬ ) . نمیخوام فردا از شيرينی دنيای كودكی ات بی خبر باشی چون دوستت دارم. عزیزم یکی یکی داره دندونات از تو لثه های کوچولوت بیرون میاد سعی کن خیلی مراقبتشون کنی منم بهت یاد میدم چطوری این کارو انجام بدی. دو رو دیگه عید نوروزه . امیدوارم هزار هزار از این عیدها با سلامتی و خوبی ببینی و قدر روزهای خوبت رو بدونی .آرزوی همیشگی من و بابالی!!!! ( خودت به بابا میگی باباشی یا بابالی) این...
27 اسفند 1390

22

 سلام همایون عسل مامان آب بده . تیله به جای تلفن . نینی به جای بینی .آبرو بجای ابرو. غژا بجای غذا. اینا یه نمونه هایی از حرف زدن شماست یه تلفن برای بازی کردنت خریدیم گوشیو برمیداریو میگی .الو سلام صدرا . یا اینکه اگه بخوای با کسی دیگه صحبت کنی میگی بله اینم خیلی تند و با شدت میگی. پریشب برف اومد و بعدش همه جا یخ زد از زمین و درختا و خلاصه همه چی. قربونت بشم راننده سرویسمون عاشقت شده . بعضی روزا که بابا نیست با اون میایم خونه .موقع سوار شدن که سلام نمیکنی بهش فکر کنم چون برات یکمی غریبه است ولی موقع پیاده شدن با دست بای بای میکنی اونم کلی میذوقه.  دوست دارم .مواظب خودت باش منم مراقبتم. ...
6 بهمن 1390

21

سلام طلا. من مامان طلا هستم چون قشنگ من امروز صبح مثل هر روز که میدونه تا بیدار میشم باید تو آشپزخونه اینطرف و اونطرف برم تا همه چی آماده بشه برای صبحونه مون و ناهار همایون . امروزم اومد و خندید قربونش برم. البته این عکس مربوط به نی نی کوچولویی هات هست الان ماشاالله بزرگتر شدی. آقا کوچولو ٥/١ ساله شدی. واکسن زدی . وقتی میگم چیزی خطرناکه میگی : حطرداده؟ یا دست میزنی به رادیاتورها میگی : داغه؟ یا اینکه میگی: سرده؟ طلا . این روزا همش به فکر خونه ام که ساختش کی تموم میشه. دعام کن با دستهای کوچولوت که آخر غذا میگی آلایی شکر. ...
22 دی 1390