همايونهمايون، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

همایون مامان و بابا

21

سلام طلا. من مامان طلا هستم چون قشنگ من امروز صبح مثل هر روز که میدونه تا بیدار میشم باید تو آشپزخونه اینطرف و اونطرف برم تا همه چی آماده بشه برای صبحونه مون و ناهار همایون . امروزم اومد و خندید قربونش برم. البته این عکس مربوط به نی نی کوچولویی هات هست الان ماشاالله بزرگتر شدی. آقا کوچولو ٥/١ ساله شدی. واکسن زدی . وقتی میگم چیزی خطرناکه میگی : حطرداده؟ یا دست میزنی به رادیاتورها میگی : داغه؟  یا اینکه میگی: سرده؟ طلا . این روزا همش به فکر خونه ام که ساختش کی تموم میشه. دعام کن با دستهای کوچولوت که آخر  غذا میگی آلایی شکر. ...
22 دی 1390

20

سلام عزیزم سلام گلم سلام این چند روزه که دو تامون مریض بودیم نشد بوست کنم من از تو مریضتر بودم برای این نبوسیدمت ولی به جاش گریه کردم که نمیتونم بوبوسمت!!!! گلم حسابی لاغر شدی ولی سعیمو میکنم تا دوباره جون بگیری دوست دارم. دوست دارم قمونیت بشم. اصلا" این چندروزه که دلت نمیخواست رو پای خودت بایستی منم جون نداشتم خیلی بغلت کنم ولی تا میتونستم بهت شیر دادم که جبران شه. ...
24 آذر 1390

20

سلام عزیزم سلام گلم سلام این چند روزه که دو تامون مریض بودیم نشد بوست کنم من از تو مریضتر بودم برای این نبوسیدمت ولی به جاش گریه کردم که نمیتونم بوبوسمت!!!! گلم حسابی لاغر شدی ولی سعیمو میکنم تا دوباره جون بگیری دوست دارم. دوست دارم  قمونیت بشم.  اصلا" این چندروزه که دلت نمیخواست رو پای خودت بایستی منم جون نداشتم خیلی بغلت کنم ولی تا میتونستم بهت شیر دادم که جبران شه. ...
24 آذر 1390

19

سلام عزیز دلم از اینکه دیر برات مینویسم ناراحتم ولی تو انقدر بزرگ و خوبی که وقتی ناراحت میشی از ما فقط کافیه نیم ساعت بخوابی یا اینکه کمی بات شوخی کنم میخندی و یادت میره همه خستگیهای مامانو . عزیزم مشکلات زندگی گاهی انقدر مارو در خودش غرق میکنه که فراموش میکنیم این موجود کوچک خیلی به ما نیاز داره البته مام به تو نیاز داریم . زمستون داره میاد . نمیذاری کاپشن تنت کنم . گریه میکنی تا یه آستینشو بپوشونم بهت .این آدم برفیارو نگاه کن لباس گرم پوشیدند آفرین تو هم بپوش قربونت بشم. چشم و گوش و بینی و دهان و مو و ابرو رو بلدی تا سه میشماری بقیه عددارو بات کار نکردم اما با لگوهات قشنگ بازی میکنی بجای نقاشی برام خط میکشی. صلواتو میگی : ا...
25 آبان 1390

19

سلام عزیز دلم از اینکه دیر برات مینویسم ناراحتم ولی تو انقدر بزرگ و خوبی که وقتی ناراحت میشی از ما فقط کافیه نیم ساعت بخوابی یا اینکه کمی بات شوخی کنم میخندی و یادت میره همه خستگیهای مامانو . عزیزم مشکلات زندگی گاهی انقدر مارو در خودش غرق میکنه که فراموش میکنیم این موجود کوچک خیلی به ما نیاز داره البته مام به تو نیاز داریم . زمستون داره میاد . نمیذاری کاپشن تنت کنم . گریه میکنی تا یه آستینشو بپوشونم بهت .این آدم برفیارو نگاه کن لباس گرم پوشیدند آفرین تو هم بپوش قربونت بشم. چشم و گوش و بینی و دهان و مو و ابرو رو بلدی تا سه میشماری بقیه عددارو بات کار نکردم اما با لگوهات قشنگ بازی میکنی بجای نقاشی برام خط میکشی.صلواتو میگی : الله ...
25 آبان 1390

18

سلام عزیز مامان . سه روزه داره بارون میاد گاهی تند میشه گاهی کم کم میباره. عزیزم هر بار که از کار برمیگردم آرزو دارم دستای کوچولو و قشنگت رو که بالا میاری تا بغلت کنم در دست بگیرم و پسر نازم رو بغل کنم و در جواب سلام تو بگم سلام عسلم قربونت برم . نمیدونی چقدر با این کار خستگیم در میاد .  آرزو دارم افتادن هر برگ پاییزی آمینی باشد بر آرزوهایت عسل مامان. ...
7 آبان 1390

18

سلام عزیز مامان . سه روزه داره بارون میاد گاهی تند میشه گاهی کم کم میباره. عزیزم هر بار که از کار برمیگردم آرزو دارم دستای کوچولو و قشنگت رو که بالا میاری تا بغلت کنم در دست بگیرم و پسر نازم رو بغل کنم و در جواب سلام تو بگم سلام عسلم قربونت برم . نمیدونی چقدر با این کار خستگیم در میاد . آرزو دارم افتادن هر برگ پاییزی آمینی باشد بر آرزوهایت عسل مامان. ...
7 آبان 1390

17

آفرین پسرم. انقدر قشنگ صلوات میگی اینجوری: الله صل الله وآل ... یا این یکی : رو کف دست کوچولوت انگشت سبابه اون یکی رو میذاری و میگی کلاگ پل ( کلاغ پر خودمون) . شیرین مامان ! تا حالا بچه ای رو ندیدم ه قبل از یک سالگیش تا سه بشماره . خوب شایدم هست تو بچه ها من ندیدم .   داری سعی میکنی یه حرفایی بزنی اولش زبونتو میاری بیرون اون روز عمه مژگان میگفت زبونت بزرگ شده یا دهنت کوچیک.؟!!!      اگه گفتی این چیه ؟ دیگه دوسش نداری . آفرین . پستونکه!!!! شاید ٨ ماه بیشتر نخوردی. آحرین دیگه آخه ماشاالله بزرگ شدی. ...
26 مهر 1390