همايونهمايون، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

همایون مامان و بابا

26

سلام عزیز مامان. همایون جان بالاخره کارهای خونه داره به اتمام میرسه مثل کابینت و ... و ما میتونیم بریم خونه خودمون .آقا و خانم اسکندری صاحبخونه به قول خودت آقای اسنی بد نیستند ولی خونه خودمون یه چیز دیگه است . اصلا" طلاست و... طلای مامان برای اتاقت موکت قرمز یا همون فرش قرمز پهن کردم برای قدوم کوچولوت عزیزم.طلا شعر بابا زنجیربافو بدون کمک تقریبا" میخونی و بالون میاد چ چ ( با فتح چ)رو میخونی. و اینکه عروسک من چشاباباکن خیلی بامزه میگی طلا.بعدشم اتل متل تا اونجایی که دور کلاه دختر قرمزیه.فدای تو مامانت ...
13 تير 1391

17

آفرین پسرم. انقدر قشنگ صلوات میگی اینجوری: الله صل الله وآل ... یا این یکی : رو کف دست کوچولوت انگشت سبابه اون یکی رو میذاری و میگی کلاگ پل ( کلاغ پر خودمون) . شیرین مامان ! تا حالا بچه ای رو ندیدم ه قبل از یک سالگیش تا سه بشماره . خوبشایدمهست تو بچه ها من ندیدم .داری سعی میکنی یه حرفایی بزنی اولش زبونتو میاری بیرون اون روز عمه مژگان میگفت زبونت بزرگ شده یا دهنت کوچیک.؟!!! اگه گفتی این چیه ؟ دیگه دوسش نداری . آفرین . پستونکه!!!! شاید ٨ ماه بیشتر نخوردی. آحرین دیگه آخه ماشاالله بزرگ شدی. ...
28 ارديبهشت 1391

24

سلام همایون مامان . در سال جدید اول با رنگ سبز برات مینویسم . با باباشی داریم تعداد لغاتی که میگی رو تا دو سالگیت یعنی حدودا" تا دو ماه دیگه جمع میکنیم ببینیم چندتا لغت را میگی تا حالا فکر کنم 150 تا رو داری .عمو زنجیربافم رو که برای مامان میخونی قربونت بشم .گلم خونمون داره کم کم آماده میشه کمی پول میخواد تا تمام بشه ولی بالاخره انشائ الله جور میشه همونجوری که ماماس(به نماز میگی) میخونی اونم با چادر نماز من ! دعا کن زود تموم بشه . پریروز رفتیم زنجان موزه رختشویخانه را ببینیم خیلی بارون می اومد ولی خوش گذشت. دوستت دارم بلبل مامان . ...
9 ارديبهشت 1391

23

سلام عزیز مامان امروز ٢٧ اسفند ١٣٩٠ است و مامان داره برات مینویسه از لحظه های زندگیت تا وقتی بزرگ شدی این وب رو بهت بسپاره هم خاطراتت رو بخونی و هم بهش اضافه کنی از لحظه های انشاء الله موفقیت هات .(   آن روز كه در نگاهت بهار جوانی موج ميزند٬ ) . نمیخوام فردا از شيرينی دنيای كودكی ات بی خبر باشی چون دوستت دارم. عزیزم یکی یکی داره دندونات از تو لثه های کوچولوت بیرون میاد سعی کن خیلی مراقبتشون کنی منم بهت یاد میدم چطوری این کارو انجام بدی. دو رو دیگه عید نوروزه . امیدوارم هزار هزار از این عیدها با سلامتی و خوبی ببینی و قدر روزهای خوبت رو بدونی .آرزوی همیشگی من و بابالی!!!! ( خودت به بابا میگی باباشی یا بابالی) این...
27 اسفند 1390

22

 سلام همایون عسل مامان آب بده . تیله به جای تلفن . نینی به جای بینی .آبرو بجای ابرو. غژا بجای غذا. اینا یه نمونه هایی از حرف زدن شماست یه تلفن برای بازی کردنت خریدیم گوشیو برمیداریو میگی .الو سلام صدرا . یا اینکه اگه بخوای با کسی دیگه صحبت کنی میگی بله اینم خیلی تند و با شدت میگی. پریشب برف اومد و بعدش همه جا یخ زد از زمین و درختا و خلاصه همه چی. قربونت بشم راننده سرویسمون عاشقت شده . بعضی روزا که بابا نیست با اون میایم خونه .موقع سوار شدن که سلام نمیکنی بهش فکر کنم چون برات یکمی غریبه است ولی موقع پیاده شدن با دست بای بای میکنی اونم کلی میذوقه.  دوست دارم .مواظب خودت باش منم مراقبتم. ...
6 بهمن 1390

21

سلام طلا. من مامان طلا هستم چون قشنگ من امروز صبح مثل هر روز که میدونه تا بیدار میشم باید تو آشپزخونه اینطرف و اونطرف برم تا همه چی آماده بشه برای صبحونه مون و ناهار همایون . امروزم اومد و خندید قربونش برم. البته این عکس مربوط به نی نی کوچولویی هات هست الان ماشاالله بزرگتر شدی. آقا کوچولو ٥/١ ساله شدی. واکسن زدی . وقتی میگم چیزی خطرناکه میگی : حطرداده؟ یا دست میزنی به رادیاتورها میگی : داغه؟ یا اینکه میگی: سرده؟ طلا . این روزا همش به فکر خونه ام که ساختش کی تموم میشه. دعام کن با دستهای کوچولوت که آخر غذا میگی آلایی شکر. ...
22 دی 1390

21

سلام طلا. من مامان طلا هستم چون قشنگ من امروز صبح مثل هر روز که میدونه تا بیدار میشم باید تو آشپزخونه اینطرف و اونطرف برم تا همه چی آماده بشه برای صبحونه مون و ناهار همایون . امروزم اومد و خندید قربونش برم. البته این عکس مربوط به نی نی کوچولویی هات هست الان ماشاالله بزرگتر شدی. آقا کوچولو ٥/١ ساله شدی. واکسن زدی . وقتی میگم چیزی خطرناکه میگی : حطرداده؟ یا دست میزنی به رادیاتورها میگی : داغه؟  یا اینکه میگی: سرده؟ طلا . این روزا همش به فکر خونه ام که ساختش کی تموم میشه. دعام کن با دستهای کوچولوت که آخر  غذا میگی آلایی شکر. ...
22 دی 1390